سلام و و خسته نباشیدخانمی بیست و دو ساله هستم فرزند نه ماهه دارممشکل من از اول با همسرم این است که در مقابل من بسیار بددهنی میکند و همیشه مرا تحقیر میکند مثلا میگوید چه زشتی یا چقد زشت راه میری یا هرچی بخری زشت هستی بعد از زایمانم ب من بی توجه تر شده و بیشتر مرا تخریب می کند بارها با او صحبت کرده و از او خواسته ام با من خوب حرف بزند و ب من توجه کند اما فقط یک یا دو روز عمل می کندبعد از زایمان ب خانه و زندگی خوب میرسم و بخاطر اینکه کمبودی نگزارم درس و دانشگاه را ب خواستش ترک کردم و همین طور هیکلم را روی فرم نگه داشته ام تا بهانه تحقیرهایش نشوم اما باز فایده ندارد اصلا مرا مهم نمیداند و همیشه فقط پسرم برایش مهم است الان چهار روز است که با او حرف نمیزنم و برخلاف همیشه حتی پیش قدم هم نشدم و او نیز هرگز پیش قدم نمیشودجای خوابم را جدا نکردم و اینکه با او سر یک سفره غذا میخورم منتها کلامی بینمان رد و بدل نمیشوداز اینکه انقدر تحقیرم میکند خسته شده ام امیدم ب زندگی صفر شده است